آورده اند که :
در روزگاران قدیم ، مردي کلاهي خريد . کلاهي که سالهای سال آرزوي خريدن آن را داشت. وقتی که مرد کلاه را بر سر گذاشت ، طور ديگري شد ؛ چون خيال مي کرد هيچ کس خوشحال تر و خوشبخت تر از او در زندگي نيست . کلاه ، حسابي مرد را به خود مشغول کرد . شبها کلاه را در بهترين جاي اتاق مي گذاشت و روي آن پارچه سفيدي مي کشيد تا گرد و غبار روي آن ننشيند ............
تاریخ: پنج شنبه 28 بهمن 1389برچسب:حکایت,داستان,قصه,زیبا,روایت,کلیله,دمنه,کلیله و دمنه,چنین حکایت کنند,شب نشینی,داستانهای تمثیلی,ضرب المثل,داستان,,
ارسال توسط مجتبی
آخرین مطالب
صفحه قبل 1 صفحه بعد